دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
ز صد دیده گشته این دل آشفته وصف کمالش ز شور لیلی باز سرگشته ، شرحه شرحه در کنارش چه خوش باشد آن زمزمه های کوتاه در پس کار در کنار میزم بنشسته و میسازد کرشمهای بهر نازش وصف ما ز کرشمه لیلی نباشد هرگز ز وجود درونش این بگشت سرگشته آن کمالش چون کند خود را پیراسته بهر نازی بر ما این دل تا کدامین روز تواند پنهان کند شور وصالش درد من از طلب تریاک نیست از برای درمانم بلکه این دل شرگشته مانده اندر وصف خیالش کاش روزگارانم اینگونه نبود و من کسی بودم ز مال و منالی و عاشق سرتا پای وجودش افسوس که برفت آن وقت و دولت یار ما نیز پایان آمد دیوانه تنها ماند و با یک دنیا غمازه ای در هوای وصالش یا حق شعر غمازه یار تقدیم به تو که دیوانه تو هستم موضوع مطلب : شعر روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. تو همان را هم از من گرفتی! این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم؟ کجای دنیا را گرفته بود؟ موضوع مطلب : شعر پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|