دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
عشق یک مکانیزم طبیعت برای افزایش نسل بشر (نقل از کتاب یک بیماری روانی به نام عشق اثر دکتر فرانک تالیس) عاشق بگشته دل ز روی خوش یار افسوس که شرم آمده بر نگار یار گویی که گشته ایم ز هجرانش ما هیچ دانی ای خدا چه کردی با ما هر شب خوش بودیم بهر کمالش ز صد دل تاب داده دل ز جمالش کاش این دل نمی دانست رسم عاشقی را ای خدا، تو دیوانه کردی دل دیوانه ام را چرا کردی تو در قلبم مکتب عاشقی باز گشودی دفتر و مشق من گشته باز باز سراسر وجودم امروز گشته خرد ز پیشگاه لیلی گشته ام خرد بشکسته جام اشکم ز دل اشک جاری گشته در ته دل الهی سینه ای دل آتش افروز ولی هرگز عشق را ز دامانم نیاندوز مگر ما کم در این گردون مشکلی داریم ز این دنیای پست، جای داریم؟ به زندان کنم دل را با هفت بند به زنجیرش کشم از سر تا پای بند نفرین بر این قلم که عاشق گشته باز قلب من خشک شو چو ویرانه دیروز باز یا حق موضوع مطلب : دلم گرفته ، برای این زمونه کنار این دل ما، یه آه کرده لونه برای گفتن سلام ، شدم باز هم دیونه بین تموم عالم ، شدم عاشق یک دونه اما دل دیونه، امروز پشیمونه نکنه یه وقت بشم ، راستی راستی دیونه؟ تنهایی هم عالمیه ، برای امیر دیونه امروز یه روز سخت بود، برای عاشق دیونه چون که دید عشقش، داره پرپر می شه مثل دیونه آخه شده آن گل ، خسته از دست دیونه انگاری که نمی خواد، بشه هم دم این دیونه برای همین گفتم ، که توی راهه این دیونه بار سفر رو بسته، یه وقت عشقش نشه دیونه دروغ عیب شده، اما نه برای دیونه آخه نخواستم که، بریزه اشک آن یار دیونه مردشور این دل رو ببره، که منو کرده دیونه ای خدا بگیر این دل و ، از دست این دیونه تنهایی هم عجب، عالمی داره مگه نه، ای دیونه ؟ یا حق موضوع مطلب : پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|