دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
درد تو کم شد ز سفر از پیشگاه من دانی که چه کشید ز فراغ تو دل من؟ هر دم تا سحر ز تو یاد کند دل چشم بسوزد ز فراغت با اشک من گویی که بی فروغ گشته آن زخم نه دردی و نه زخمی و نه خون آید از من دل اینک با رفتن تو ویرانه گشته در سوز یادت چو آه بی تابم من دانی که سفر کرده را خاک سرد خوانند افسوس که گرم مانده هوایت در من سوز این قلم از فراغ یار نیست ز تنهایی گشته بی تاب این دل من گویی که امروز خاطره ای داشتیم تو بودی و یک روز آشنایی در پارک با من یاد داری آن توپ پریت را زیر پا کرد لغد های من؟ چه اخمی کرده بودی آن روز تو گویی که قصد جان داشتی ز من برایت خریدم بعد آن همه جیغ هایت نکردی تشکری خالی از من ولی افسوس که عاشق شد این دل بر آن رخ زیبایت که بود بی یاری چو من بعد آن روز دگر ندید این دل تورا در آن هوا گویی سفر کرده بودی زپیش دیوانه ای چو من یا حق *************شعر عشق یک روزه که درواقع بیت اول آن را در بخش مشاعره سایت دوره سروده بودم باعث شد تا در اینجا کاملش کنم که امیدوارم از خواندن آن دوستان لذت برده باشند. ************* باتشکر از حضور شما عزیزان از حضور در این وبلاگ موضوع مطلب : عشق, پارک, بدمینتون, سفر کرده رسولی دیده است این حقیر در سایت دوره ز بخش مشاعره شعر خواند هر دم ز دوره یکی روز مرا نقد می کند، این گل پسر دگر روز ستاید، همچو استادی بهتر گرچه او را دوست دارم همچون دیگران ولی برده ز من هوش این یکی ز آنان ز دولت آن گروه وزیر جنگ است ایشان افسوس که ژنرالی بی توپ و تانک است ایشان دلی دارد به ثان یوسف اندر یوزارسیو پر از مهر گشته این دل امروز چو سیب به پاسی از سر شب گذر کرد این رسول نیز با من نقد و نظر کرد اگرچه در پیشگاهش هیچ است ، این حقیر فزونی ز من کرده مهر ، رسول جان با حقیر خدایا ز درگاهت شکر گوید دیوانه باز یکی شب بهتری دادی ز ما چو راز آن دوشب روحانی دیده است این دل ز امشب رسول رئیس جعفری مطلق گشته در دل عجب دارم ز دنیای این عاقلان ای خدا عقلی ده تا شوم از بهتران گرچه این شعر را بسیار ندانند اهل دل این است نظر دیوانه بر سنگفرش دل یاد خاطره کردیم ز ثان دوستی چو گوهر امید است مقبول افتد این شعر بهر گوهر یا حق موضوع مطلب : رسول رئیس جعفری مطلق پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|