دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
دیشب وقتی در زنجیر بودم و داشتم زنجیرهای تیمارستان را پاره میکردم تا بروم و از روی صندلی نگهبانی تیمارستان کت نگهبان را که نوار آبی بلند و نازی داشت را بردارم تا آماده شم برای رفتن به مراسم عقد آقای رئیس جمهور. ای خداااااااااااااااااااااااا الان میریزن ما رو میگیرند و میکشند. منظورم رئیس جمهور وبلاگستان بود نه کس دیگه اشتب نگیبرید خانوما و آقایون . خب همین خبر را دادیم که دیروز این بنده خدا رفت خانه بخت تا شیشه های خانه را بشورد و خانه تکانی کند. سف های مرغ و تخم مرغ و گوشت را سلام بگوید. اینم ماشینش که پارک کرده جلو آرایشگاه ... . تازههههههههههههههههههههههه یه چیز دیگه من دلیل اینو کشف کردم که چرا دیگه بخش نظراات فعال نیست. چون ایشون فکرش مشغول شده و دیگه نمیرسه که مطالب را بخوانه هههه. مبارکات باشه
موضوع مطلب : شعر
در پس هجران یاران روزی گشتم خر در کنار دوستی بنشسته پای قلیان آن خر گفت کامکی نوش کن فکر آن یار را ز خود دور بکن ز او پرسیدم فوتش کنم یا که باید سرکشم او بخندید و داد نیاش دستم و گفت سر کشم ز کام سومش من گیج و منگ شدم در هپلوت قلیان و گفته هایش چشم تنگ شدم زپیشگاهم آمد چای و هپه قندی تا که خوردم جا بیامد چشم و آن حالت منگی ز آن روز در پس قهوخانه ها حاجتی داشتم هر هفته و هر روز پای قلیان ساعتی کاشتم تا که سالها بگذشت و ما بگشتیم حرفهای پای قلیان هلو و پرتقال و جملگی هر میوهای به روزی سینه گشود بر من نالهای پای کار و میهمان و هر سفرهای دیگر آن حالت خماری ندادش در وصالم جز به هزینه و اعتیادش نیافتاده وصالی به روزی با خود پیمان ببستم کز شر آن قلیان بالی باز جستم یازده اسفند سال هشتادو شش روز موعودم بگشت درد فراغ قلیان ز من و حاجت این دل تاب بگشت تا که بعد چند روز مستیاش ز سر بیافتادم که امروز قلیان را ز شوت آشغالی بشکستم یارب این حال خوش را ز ما دور مکن طعم ورزش و شادی را در ما در مکن امشب ز سجاده عشاق رسم شادی کنم بزم یاران در کوی مستان بازی کنم یا حق شعر قلیان به خاطر روزی که تصمیم گرفتم که دیگر قلیان نکشم و قلیانی را که در منزل داشتم را شکستم تا در تنهایی هایم به دود پناه نبرم سروده شد موضوع مطلب : شعر پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|