دیونه تو ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() صفحات وبلاگ نویسندگان
در ظلمت این شب ، دل چه شوری دارد در بی راهگی های ما خانه چه شوری دارد بر این اسب سیاه بنشته ام من روزگار بر زیر پایمان چه تازیانه ها دارد روزگاری دلی بود ، سخنی و شوری ولی افسوس امشب در اوج گرما ، دلم سرمایی دارد راست است که می گویند خاک سرد است ؟! پس چرا گرمای مادر در دلم سرمایی ندارد کاش اشکهایم آن روز ، ز شوق یافتن کار نمی بارید که امشب مثال هر شب سیلابی دارد در این سرداب ظلمت دل بی تاب است عجب از دل زین شب نجوایی دارد کاش نوزاد بودم و مادر نمی دیدم ولی افسوس که دل خاطراتی دارد کاش آخرین خاطره من ز مادر لبخندش بود ولی افسوس که خاطره پرواز مادر دارد هردم که بیکار شوم ز یاد آن روز افتم که مادر در برم بود و من نا شکر ، زین خاطره یادی دارد یا حق **************************** با تشکر از حضور شما سروران موضوع مطلب : در این گم گشتگی هایم بهاری نیست ز پاهایم توان ایستادن نیست ز شوق دیدن یار جستیم ز پای خاکش فتاده ما نشستیم به کدامین روز نظر کرده ایم ما ای خدا که مادر را در دل خاک بستیم ز بالینش بنشستم آنوقت که بودش نوایی بداده ز من جامی ز سرایی ز آغوشش در کشیدم وقت سحر روز مادر نبودش توان بیانی بر دهان خشک بود و خون جاری نه کلامی ، نه صدایی و نه جانی خدایا چگونه بی تابیم را در کشم رسم تنهایی را ز من در کشم گر صبح امیدی داشتم مادرم بود گر بوسه ای ز عشق داشتم مادرم بود اکنون سرگشته ام و تنها در این منزل نه صدایی و نه جای پایی الهی ، الهی سینه ای ده آتش افروز در این سینه دلی وان ز شور دوری مادر ، تا ابد سوز یا حق ****************** با تشکر از حضور بی ریا و پر مهر شما عزیزان موضوع مطلب : پیوند روزانه لوگو ![]() آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|