دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
سلام خیلی سعی کردم تا شعری بگم یا احساسای را با وزنی خاص بیان کنم اما نشد. میدونم که هرگز تو نه این مطلب را خواندی و نه قبل از این ها رو. اما برای خودم مینویسم تا شاید روزی که با خواست این قلب من بلغزد در دیدگانم قرار بگیرد و مانع از این عمل شود. افسوس که میپنداشتم که دوستم داری اما گویی که دل در خانه دیگری داری و من هرگز دوست ندارم خانهای را که تو با محبت با کسی ساختهای را در درون قفس خودم به بند بکشم . این بود تمام اون چیزی که میخواستم بدانی. فراموشت کردم تا تو هم فراموشم کنی اما از تو متشکرم که به من قلم گرفتن را آموختی و یاد دادی تا چطور به پرواز دربیایم و در کلمات غوطه ور شوم . باز هم متشکرم و خدا نگهدار موضوع مطلب : شعر
شاهد از درون برون کند ما چرا دمی ز ابر ما شویم ز سرایت چرا هر دمی بر بالای این بلندای شوم چون گذر کرد این راوی من شدم تنها چرا درد ز درون آمد و هجران یار مرا دریاب این دل بی تاب من را این بار چرا در پهنه آسمان هر دمی من شوق پرواز دارم در سوگ یاران ای دل ثنای تو ، آخر باز چرا شوق دیدار رخ جانانه مرا عاشق کند در این باد زپهنه گیتی و باد فغان چرا یا حق ****************** شعر در ثنای دل تقدیم به علی رضا پاکرو از دوستان سایت دوره ****************** با تشکر از حضور شما سروران در این کلبه درویشی
موضوع مطلب : پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|