سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دیونه تو
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
درباره وبلاگ


عاشق طبیعت مخصوصا تماشای دریا و غروب دریا ، طرفدار ارامش و بیزار از دعوا ، عاشق بستنی
صفحات وبلاگ
نویسندگان

 

یا مقلب القلوب

به زودی ورقی از فصلهای طبیعت برخواهد گشت .فصلی که هر صفحه اش منشایی از نور  وجود دنیای بی کران و هستی است . فصلی که با آمدنش روحی تازه در دلها می دهد . یکسال دیگر گذشت با تمام غصه ها و غم هایش و تما م لبخندها و شادیهایش ای کاش به جای این همه تکاپو برای خانه تکانی خانه ها ، نخست سری به دلهای پرغم و غبار آلودمان می زدیم .این همه گرفتگی را با دعای خیری صفا می دادیم و عطر هزار هزار شاخه گل را بر جانمان می افشاندیم . بعد از آن کنار هفت سین هایمان می نشستیم و یامقلب القلوب می گفتیم و یا مقلب الابصار می شدیم و یا محول الاحوال زندگی می کردیم.
نوروز باستانی، یادگار کهن و چند هزار ساله ما ایرانیان بر گرفته از گردش روزگار و تغییر فصل ها است.دلخوشی کودکی مان اسکناس های تا نخورده و متبرک در قرآن بود که همیشه بعد از صدای توپ و آغاز سال نو از بزرگتر هایمان عیدی می گرفتیم. بزرگی می گفت دلخوشی ها کوچکند که خوشبختی را می سازند ولی در این روزگار بی معرفت چقدر دلخوشی هایمان کم شده یا شاید هم ما سختگیر شده ایم.خیلی دلم هوای روزهای با طراوت کودکی در نوروز ، دیدو بازدید ، سیزده بدر ، پرخوری های سر سفره هفت سین  و هزار دلخوشی دیگر شده است.دنیای بزرگ سالی، دنیای خوبی نیست. دنیای دویدن ومشغله های فراوان است. گاهی کودک شدن و برگشت به شادابی و صداقت آن دوران چاره درد ما کودکان دیروز است.
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گرنکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش می شود هفتاد رنگ
بهاری باشید




موضوع مطلب :

دوشنبه 90 فروردین 1 :: 12:49 صبح

 

امان از این زمان ...

سال 1379 بود که این وبلاگ را ایجاد کردم .

از تنهایی ، درد، غم ، عشق ، شور ، شادی ، رفاقت، نامردی و همه و همه نوشتم و الان وقتی به گذشته خودم فکر می کنم چقدر برایم شیرین است حتی لحظات تلخ و سرد و بی روح زندگی ام.

کاش همان لحظه ها هم همه ما به یاد امروزمان باشیم که با گذشت زمان تغییر فکری در درون ما شکل می گیرد.

هفته دیگه 19 اسفند ماه تاریخ بزرگی در طول زندگی من خواهد بود.

تاریخی که می توانم به الله شانس ربطش بدم .

می گن الهه شانس الهه ای هست که خیلی بازیگوش است و وقتی خداوند متعال کاری را به او می سپارد او تنها یک بار درب خانه آن فرد را می کوبد و خیلی زود از آنجا می رود

شاید بزرگان ما هم از این داستان به این جمله رسیده اند که شانس یک بار در خونه آدم را می زنه

و الهه شانس من وقتی درب خانه دل من را زد که با همسری مهربان و فرشته ایی پاک آشنا شدم.

و در شرایطی که تنها الهه شانس دوباره درب خانه ما را زد که از روی نا باوری هزینه های عروسی ما تامین شد و خداوند را سپاس می کنم .

القصه

خیلی دوست داشتم تا تمامی دوستانم را در این مراسم دعوت کنم.

دوست داشتم مادر مجازی ام را saye no pm  در چت روم روزی دعوت می کردم.

همینطور هم خواهرم رزا و دوست خوبم شادمهر (مسعود)

حتی محب شیخی مدیر چت روم روزی و حتی هورداد

و ... الی آخر

به هر تقدیر این دلنوشته ایی بود برای وبلاگم برای تنها یاری که همیشه با من است و خواهد بود

یا حق




موضوع مطلب :

چهارشنبه 89 اسفند 11 :: 6:50 عصر
<   1   2   3   4   5   >>   >   
به سایت ما خوش آمدید
نام و نام خانوادگی      
آدرس ایمیل      
کلیه حقوق این وبلاگ برای دیونه تو محفوظ است