دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
روزگاری در تنهایی خویش جستم ز کار روزنامه و صفحه بندی پیوستم بدیدم من در میان ، خیل آدمیت یکی خواهری با نام نورا حسینی بر دیده بنشست بر دل چو خواهر پیوسته بر سافی و صداقت مثل خواهر بدیدم دسته گلی ز دست داشت روزی که مادر برفت من ز مسجد ایستاده بودم آن روز ز مهر و لطف و صدق و کمالش هر چه گویم کم گفته ام که مانده ام زشمار کمالش در کلامش شوق بود و صداقت ز خونش سادگی و شهامت هرگز نرود آن روز در جلسه ای ز پیشگاه کمالی بگفت آنچه خود اندوخته بود ز پیش چشمان کمالش خجسته باد روز میلادش که دیروز بود پایند باد روحش که جاودانه بود یا حق ********************* شعر تولد خواهرم تقدیم به خانم حسینی عزیز یکی از همکاران بسیار خوبم در روزنامه اندیشه نو که با بهترین آرزوها امید وارم در کار خبر نگاری همیشه موفق بماند ********************* با تشکر از حضور پر مهر شما عزیزان موضوع مطلب : یک روز با خدای خویش نجوا کردم وصف راز دل خویش نقش قلم کردم به یک باره بیامد وحی ز خدا بر دلم مژده آمد خواهری دنیا بیامد در دلم اشک شوق ز چشمانم جوانه زد بر گونه ها زندگی و بر کنج لبم خشکش زد روز 15 مرداد بیامد و خواهرم ولادش بود نام خواهرم RITA بشد او که اندر چت روزی بود روز میلادش مبارک باد بر پدر و مادر و برادر و خواهر ما که دوریم ز دل یادش کنیم همچو یک خواهر یا حق ********** شعر RITA به مناسبت تولد ایشان و در خواستشان در تاریخ 6/11/1384 هدیه ای ناچیز از راه دور به خواهری عزیز در دلم چو نزدیک. ********** با تشکر از شما که حضورتان باعث دلگرمی من می شود موضوع مطلب : پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|