دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
ز صد دیده گشته این دل آشفته وصف کمالش ز شور لیلی باز سرگشته ، شرحه شرحه در کنارش چه خوش باشد آن زمزمه های کوتاه در پس کار در کنار میزم بنشسته و میسازد کرشمهای بهر نازش وصف ما ز کرشمه لیلی نباشد هرگز ز وجود درونش این بگشت سرگشته آن کمالش چون کند خود را پیراسته بهر نازی بر ما این دل تا کدامین روز تواند پنهان کند شور وصالش درد من از طلب تریاک نیست از برای درمانم بلکه این دل شرگشته مانده اندر وصف خیالش کاش روزگارانم اینگونه نبود و من کسی بودم ز مال و منالی و عاشق سرتا پای وجودش افسوس که برفت آن وقت و دولت یار ما نیز پایان آمد دیوانه تنها ماند و با یک دنیا غمازه ای در هوای وصالش یا حق شعر غمازه یار تقدیم به تو که دیوانه تو هستم موضوع مطلب : شعر
در شب تنهایی مان رد پایی بود شوق وصال و غمزه و ناز و نوایی بود گویی که این دلربا با ما رسم جاودانه میکرد آنجا که لحظه لحظهاش رسم عاشقانهای بود صدای ساز و تنبور میآید ز گوش باز خنده عشاق ز بزم یاران زیر بارانی بود گویی هوای آن روزگاران سرخ بود برایمان چو اشک خونی آمده ز پیراهن یوسفی بود شب است و دیده مردم پوشیده در زیر پلک نا محرم مانده از دید و روزگاری که غافل بود ز سرا پرده سحر گاهان آن وقت شب زمزمه عاشقی و شور معشوقی در گوش بود و رسم بزم عاشقانه ما امروز ولی ز یاد نیم رخ قطره بارانی جاودانه بود یا حق ********************** شعر نیم رخ باران تقدیم به دوست عزیزم باران با تشکر از حضور شما عزیزان در این کلبه حقیر من موضوع مطلب : پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|