دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
شب است و گورستان سرد دلهرههای تاریکی در پس سایههای وهم گویی که زما رخ مینمایند با دیدگانی وسیع تا دوردست و من تنها در این گورستان خاموش ... شب از نیمه گذشته صداهای وهم مرا اسیر میکند چشمانی را که ز گردم میچرخند و هراسی که سراسر وجودم را چون دیوار های زندان شهرم پیرامون مرا گرفته است ... نفس به شماره افتاده صدایم در گلو خشکیده آزادی هایم از من دور گشته بی هیچ جامهای در این خرابه چه میکنم چه می توانم که کنم ... بر کاغذ سیاه چگونه بنویسم با مداد سیاه کودکی پاکنی که هرگز پاک نخواهد کرد تنگ نظری آنان را آنانی که ازمن گرفتند آزادی را آزادی های انسانیام را ... به نام هرچیز که روزی اعتقاداتم بود روزی برایش خون دادم برایش میگریستم و اکنون چون کارناوالی بی پیرایه از کالبد مردمان شهرم رخت بر بسته است ... روزی شهری داشتم پیراسته به نام آنان که جاودانه گشتند در تاریخ این وطن به نام میهن در خون تا پای جان و اینک به نامشان برجها ساخته اند بر پیکر قبرهایشان ... عکس ها گویا هستند بی زبان اما پر از معنا کافیست که بنگریم بر پیکر زردی که در تارپود تاریخ گم گشته اند زبانم نا توان است بر این همه معنا ... سوز سردی را بر گونه هایم حس میکنم گویی که باد مرده و طراوت سپیده دم ندارد اشک ز چشمانم جمع گشته نه از روی ترس و هراس سوز سرما مرا به یاد آن شبح میاندازد گویی که به دنبال من آمده است و من ماندهام اینجا تنها و تنهایی گویی تنها رفیق شبهای من است یا حق موضوع مطلب : اگرچه ورود نظامیان آمریکایی به خاک عراق بارها از محافل سیاسی مورد بحث قرار گرفته است. اما بی شک نباید همه افراد خارجی را به چشم بیگانگان غول آسایی دید که مخل آسایش مردم هستند. بلکه در بین آنها بی شک کم نیستند افرادی که انسانند و دیگران را دوست دارند اگرچه در جنگ باشند. عکسهای زیر خود گویای این مهم است: موضوع مطلب : سربازان آمریکایی, عراق, جنگ, کمک پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|