دیونه تو ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() صفحات وبلاگ نویسندگان
ز رخ غزل اشک ببارید چون تکه ابر های بهاری بر سر جوی یار ببارد قطره اشک چون بهاری سر زلف یار قطره ای گم شد مشک ز ناف آهو بیافتاد چون گلستان بهاری بر سر بلبل تاج نشانه چون شانه بسر بود وصف رخ لیلی چه زیباست زیر شبنم بهاری چون پیراسته شود رخ باران با توری دو چشم غزالش ز دل ما چنگ زند چون باد بهاری ز دوری یار و زمان وصال دل ما بگرفت در فشار افسوس که دورم ز دل و دیده چون مه بهاری برادر ز برادر پشت بکرد و مال بدو برده ای خدا ز تنهایی جا مانده دست لیلی ز ما چون شوق بهاری یا حق ************** شعر شوق بهاری تقدیم به باران عزیزم که دلم برایش بسیار تنگ شده است ************** با تشکر از حضور شما عزیزان که حضورتان در این کلبه حقیر گوهری بینهایت پر ارزش برای من حقیر است موضوع مطلب : شعر بر رخ هر انسانی نهاده خالقم یک نقاب وز دیده هر انسانی ز خلقش یک نقاب پوشیده ماند آن رخ پاک و بی آلایشش گاه آن رخ پاک شود در پس نفرت خشمگینش یکی برادر و یکی خواهر و یکی غریبه گرد ما همی گردند زین جهان چون غریبه در پس هر نگاهش رازی نهفته دارد ز ارث پدر ز ما نیم نگاهی دارد چون خورده شد آن چه را امانت دارم بود نگاهی بر خانه پدرم دارد دست ز افسار زمان چون کشیدم من لگام ز دنیا بگو باستد ، چون من تنهام داد و فریادم خاموش شود در سینه مثل فتاده زغال سرخ در خاک چو سینه اشکهایم سوز دارد و جام شرابم شیرین بارانم خشک بشد و شور وصالش ز دل ما مانده شیرین بگفتا پیری که در نظرم نگاهی کرده آنقدر صنم داری که یاسمن را گم کرده یکی درد دارد و یکی دارو با نقاب خوش زده ز صورتش آن یارو ز دیده و دست ما چه آید بکار جز راز و نیاز ز درگاه حق و همت کار الی سینه ای ده آتش افروز کین دل کوچک ما شود پر سوز یا حق ***************** با تشکر از حضور رنگینکمانی شما عزیزان موضوع مطلب : شعر پیوند روزانه لوگو ![]() آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|