دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
خشم در چشمانم بیداد می کند سوز آهی در دلم بیداد می کند دیدن آن خوک ایستاده با زور بر سنگفرش خیابانم مرا ویران می کند گویی که شهر را غبار مرگ پاشیده اند ندا ها را چه بی صدا در خاک خوابانده اند بر برگ ترخیصشان نام گلوله را فیلتر کرده اند قطعه خاکشان را چه بی نام کرده اند خوکان این دوران چه پست اند با دین خویش خاک بر سر ما کند از بی صفتان دولت خویش مساجد را بسته اند بر اهل غم خود را خوانده اند فرزند پیغمبرم ز نام دین رای بر میزان حکومت می زنند با قلم دین ز مردم حکم عالم می زنند به یاد دارم بیتی از آن امام راحلم که مطلعی باشد براین شعر آخرم شاید بعد این شعر من نباشم اما ز گفته خود هیچ پشیمان نباشم الهی سینه ای ده آتش افروز در آن سینه دلی وان همه سوز *************** یا حق *************** شعر در فراغ ندا تقدیم به روح شهید ندا آقاسلطان و همه کسانی که مظلومانه در جریان دهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران در خون غلطیدند
موضوع مطلب : دیروز در سایت بالاترین مطلبی خواندم با عنوان "فردا روز بزرگیه، شاید فردا کشته شویم"،
آمدم که بگویم زنده ام ولی خواهرم کشته شد... آمدم بگویم که خواهرم در دستان پدر مرد... آمدم بگویم که خواهرم آرزوهایی بزرگ داشت... آمدم بگویم که خواهرم که کشته شد سرش به تنش می ارزید... که مثل من دوست داشت روزی موهایش را به دست باد بسپارد ... که مثل من "فروغ" میخواند و دلش میخواست آزاد زندگی کند و برابر ... و دلش می خواست سرش را بالا بگیرد و بگوید:" ایرانیم"... و دلش می خواست روزی عاشق مردی شود که موهای آشفته دارد... و دلش می خواست دختری داشته باشد که گیسوانش را ببافد و برایش در گهواره لالایی بخواند... خواهرم مرد از بس که جان ندارد... خواهرم مرد از بس که ظلم پایانی ندارد... خواهرم مرد از بس که زندگی را دوست داشت... و خواهرم مرد از بس که مردم را عاشقانه دوست داشت... خواهر عزیزم، کاش وقت رفتن چشمانت را می بستی... آخر آخرین نگاهت جانم را می سوزاند... خواهرکم بخواب... آخرین خوابت شیرین... موضوع مطلب : پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|