|
دیونه تو 
درباره وبلاگ  عاشق طبیعت مخصوصا تماشای دریا و غروب دریا ، طرفدار ارامش و بیزار از دعوا ، عاشق بستنی صفحات وبلاگ نویسندگان
خواستم برای خودم شعر بگم دیدم نمیشه ...... واسه خودم می خوام بنویسم ..... اما جالبه که هیچ چیزی نمیتونم بگم از اشک خواستم بگم دیدم صد هزار بار گفتم و چشمانم دیگه تاب اشک نداره تا که این آمد بر سر زبانم : بر دل خویش نجوا کنم با خدای خویشتن بر راز این تومار کنم چون خویشتن راز نجوا دلان را صاحبدلان دانند بر دل این رنجور کس نبود جز خویشتن بر شیرازه چرخ گردون نظری کرد دلم به صبحان برسیدم اندرون ، خویشتن ز شکرانه این سحر گرچه من تشنه ام افسوس که ثد افسوس من دورم ز خویشتن بر نوشته های دلم زانو زده این مرد که چه پژمرده ام من بر خویشتن کاش از دل برون می شد این سینه افسرده ام بر رضا دور بگشتم ز ایمانم بعد فوت مادر از خویشتن گرچه شوقی ست در ما ز وصال یار کاش با نیلوفران می شدم من چون خویشتن گرچه این وصال بر ما نسیمیست چون وصال که آتش هجری زند اندر خویشتن ز شوق دیدارش با چشم گریان چرخ گردو ن گر نگزارد من بر خویشتن ز باز آورد چرا، چون، اگر ، اما ، زمن به زیر آورمش آن را برای وصل ز یار با خویشتن یا حق ************** دلم گرفته بود چند خط واسه دلم نوشتم .... ************** با تشکر از حضور پر مهر شما عزیزان
موضوع مطلب :
امشب به خانه خاله ام رفتم ولی زود برگشتم تا شب را در کنار دوستانی که در چت پیدا کرده ام سپری کنم . چون سه سالی می شود که زمان سال تحویل با این دوستان پای نت هستیم . از قضا فالی گرفتم با نیتی که ببینم مهر کسی رو که دوستش دارم بر دلش می شینه و حاصر می شه که با من ازدواج کنه یا نه که جواب حافظ به این زیبایی آمد :
اما بد نیست در مورد شب یلدا و تاریخش هم کمی بدونیم :
پیوند روزانه لوگو 
آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|
|
