|
دیونه تو 
درباره وبلاگ  عاشق طبیعت مخصوصا تماشای دریا و غروب دریا ، طرفدار ارامش و بیزار از دعوا ، عاشق بستنی صفحات وبلاگ نویسندگان
روزگاری دارم خوش جیب خالی اما... با تکه نانی سرخوش فتاده بر زندگی ام سایه های ترس از روزگار نزدیک ... درد و غم کاش می شد سنگ بنایی می داشتم ز ستونی استوار تکیه گاهی می داشتم افسوس که برفت آن پدر بزرگوارم در دل خاک که اینک گشته ام سر گشته پا بر این خاک تا کجا ... کدامین منزل توانم رفتن بار این زندگانی را ... چنین بر دوش کشیدن سخت است ... خیلی سخت ولی می دمد امید بر من با نیم نگاهی بر لبخند یار من گرچه می سازد او بار روزگار بد من دم نمی زند و می سازد با ساز من الهی دست گیر دست ناتوانم را که می دانی من هستم و زانویم و امید بر خدا یا حق ************* خیلی سخته که بعد از مدتی بخوای دوباره دست به قلم بشی و حرف دلت رو بزنی . به هر حال اگه بد بود ... اگه به دل ننشست ... اگه سرد و بی روح بود ... اگه ... من و این قلم شکسته من رو به بزرگواری خودتون ببخشید. ************* با تشکر از وقتی که برای خواندن این مطلب اختصاص دادید خوشحال می شوم تا با قلم خودتان نظری هر چند کوتاه بدهید. موضوع مطلب : تکه نان, روزگار خوش پیوند روزانه لوگو 
آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|
|
