بدیدم از
نگار یاران دلبری
سر بداده
آواز کش خواهری
گویی که
تا دیروز با ما نبود
رسم عاشق
کشی دارد ولی
امروز ز
ناز کرشمه برده دلهای بیشمار
مانده ام
اینجا تک در میان دستانم ولی
گویی پایبند
دو چشمش خام گشتم
ز ناز
کرشمه بی تابم ولی
زیر لب
باخود می گفت پسری
ز تلخی
دلبر و دلربایی معشوق ولی
دخترک بر
نگاه یار گریست
آن پسر
دور شد و اشک ندید ولی
دخترد فریادی
سرداد و دوید
فریاد در
گلویش خفته شد ولی
رهسپار بود
از کنار آن معشوق پسر
چشمانش را
بست ز سوی نگارش ولی
یا حق
*****************
شعر عشق
سوخته به درخواست خواهر یکی از دوستان قدیمی و عزیزم که حدود دو سال پیش در حادثه
ای فوت کردند سروده شد
*****************
با تشکر
از حضور سبز شما در کلبه حقیر من
موضوع مطلب : شعر