دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
ز هجران لیلیام هر دم بی تاب بودم ز شوق وصال یاران کمی پر تاب بودم در پس هجرت یاران اندوه به تن آمد زین جان که مرغ عشق دگر بار بنشست بر این تن بی جان من اینک سیراب بگشتم از عشق محبوب رویان خویش در عطش دیدارش میگردد ثانیهها به سالی بیش کاش ز هجرانمان روزی بسر آید همی من و تو ما شویم و عمری و زندگی با هر دمی کاش برادر بدهد آن جوابی که من خواهم روز چهار شنبه روز هجرانم به سر آید من اینک در عطش دیدارش بنشستهام افسوس که بالی نمانده من زبندی بنشستهام مرغ دل نوید خوش میدهد مرا ولی کن دلشوره کشته دل پر درد مرا نی عشاق ز من ساز شوری میزند ساز مشتی ز من شوق وصالی میدهد کاش به پایان رسد این ثانیه ها در پس این یار که وقت وصال دیدن رخش رسد با یار یا حق شعر یار تقدیم به محبوبه عزیزم **************************** با تشکر از حضور شما عزیزان در این کلبه درویشی موضوع مطلب : شعر پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|