دیونه تو
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
درباره وبلاگ


عاشق طبیعت مخصوصا تماشای دریا و غروب دریا ، طرفدار ارامش و بیزار از دعوا ، عاشق بستنی
صفحات وبلاگ
نویسندگان

در پس هجران یاران روزی گشتم خر

در کنار دوستی بنشسته پای قلیان آن خر

گفت کامکی نوش کن

فکر آن یار را ز خود دور بکن

ز او پرسیدم فوتش کنم یا که باید سرکشم

او بخندید و داد نی‌اش دستم و گفت سر کشم

ز کام سومش من گیج و منگ شدم

در هپلوت قلیان و گفته هایش چشم تنگ شدم

زپیشگاهم آمد چای و هپه قندی

تا که خوردم جا بیامد چشم و آن حالت منگی

ز آن روز در پس قهوخانه ها حاجتی داشتم

هر هفته و هر روز پای قلیان ساعتی کاشتم

تا که سالها بگذشت و ما بگشتیم حرفه‌ای

پای قلیان هلو و پرتقال و جملگی هر میوه‌ای

به روزی سینه گشود بر من ناله‌ای

پای کار و میهمان و هر سفره‌ای

دیگر آن حالت خماری ندادش در وصالم

جز به هزینه  و اعتیادش نیافتاده  وصالی

به روزی با خود پیمان ببستم

کز شر آن قلیان بالی باز جستم

یازده اسفند سال هشتادو شش روز موعودم بگشت

درد فراغ قلیان ز من و حاجت این دل تاب بگشت

تا که بعد چند روز مستی‌اش ز سر بیافتادم

که امروز قلیان را ز شوت آشغالی بشکستم

یارب این حال خوش را ز ما دور مکن

طعم ورزش و شادی را در ما در مکن

امشب ز سجاده عشاق رسم شادی کنم

بزم یاران در کوی مستان بازی کنم

یا حق

 

شعر قلیان به خاطر روزی که تصمیم گرفتم که دیگر قلیان نکشم و قلیانی را که در منزل داشتم را شکستم تا در تنهایی هایم به دود پناه نبرم سروده شد




موضوع مطلب : شعر

شنبه 86 اسفند 18 :: 3:10 عصر

به سایت ما خوش آمدید
نام و نام خانوادگی      
آدرس ایمیل      
کلیه حقوق این وبلاگ برای دیونه تو محفوظ است