دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
یارب امشب زثنای تو سجده گاهم کن من اینک بار گناهم ز درگاه پناهم کن گر اینک درد مندم در پناه بیکساهانت یارب من ز تنهایی خویش جفای بی پناهانت مکن شوق دیدن تو در دل این رو سیاه و خجل رو من سرو پا غرق گناهم ، رهایم مکن گرچه می نخورده مست یاربم روی خجل درد تنهایی و وفایم کن زخم خنجر دوست در سینهام چون کند تو قلب من را ز این کینه رهایم کن شوق وصالت در دلم زنده شود ز نام الله گشوده رو یی من بی مدعا را خجل مکن اشک یتیمان درهوس چرخه گیتی آنی بگردد تو نیز روزگار مارا ز پناه خویش آشفته کن گرچه اشک ماه ز حسرت رخ تو در پناه ابری ببارید آشفته حال آن پیر خرابات یارانم کن من حقیرم در حسار آن عشق خاکی یاربم تو این بنده خاکیات را ز جفای حوسی رهایم کن درد دردمندان را طبیب بکرد زتریاکی درمان من را ز راز نقش جهانت هویدایم کن شوری ز سینه خرابات دلم بگشت دیشب شوق وصال را در دل تشنه لبانت سیراب کن گرچه من هیچم در این بیابان سست دنیا ز جفای یاران قسمم را درمان کن من ز دنیای فانیات زیر بار گناهم تو این تن را ز هر ننگی رسوایم مکن گرچه دستان بسیارند چون هزاردستان گرد فلک من جامانده ز حاتم سلیمان را گلگون باده شوقت کن شوق نی ز مستانه زند این دلم امشب در کشاکش آن ابر پلید نقش ز دل ما جانانه کن یا حق موضوع مطلب : شعر پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|