دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
برای باور عشق به کوچه ها رسیدم دوان دوان تو کوچه به مرد تنهایی رسیدم میون این همه جمع یکی تنها نشسته زیر این بارون رحمت کت به سرش گذاشته در این شهر پر هیا هو زیر پلی نشسته بدون بار و همدم کنج خیابون چه خسته بالش نداره ، تنهاست توی خلوت شب، چقدر بی رویاست ستاره ها کبودند توی دل مرد تنها یک شعله شمع فروزان برای عاشق تنها چه شعله شمعی داره قتی که یارش مرده ماهی بی حیای شب از تشنگی مرده نجوای زمستان با بارش تگرکه زیر ستاره شب تنها یک چراغ ، چراغ ماهه سیگار سرخ آن مرد در سپیده دم چه سرده سکه های رنگارنگ دورو برش زیاده آخه این مرد تنها چشماشو به دنیا بسته یا حق شعر مرد تنها تقدیم به زنده دلان همیشه جاوید ************* با تشکر از حضور پر مهر شما عزیزان موضوع مطلب : شعر پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|