دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
بر گونه هایت هر دم ثنایی کردم باد شقاوت ز جفایم ، دعایی کردم باد گرچه در بوق دمیدن گزید ولی گه که بر شاخسار یاران حاجتی کردم برگ ز شاخساران بریخت زیر پای بلوط چون ریختن قطره اشک یتیمانی که جفایشان کردند شوق دیدار یاران اگر شوری بود اینک ثنای دل ما میشود آنگاه که دعایت کردم باده غم گرچه رخت بر بست ز دلمان چونکه ز باران شستیم غبار مهنتی را که جفایش کردم یا حق موضوع مطلب : شعر پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|