دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
ز دیده بیرون رود آنکس که ز خاکستر شد نوای خوش مهستی بر دل ایرانیان ز رفتنش خشک شد چون بوسه ای در باران طراوت جانم شد بر دشت اشک ریزان ناله های بهارانم شد گر ابر ببارد بر خشکیده لبانش ای باد رو که مهوش لغای جانانهام شد بر سر کوی یار مهستی چه خوش بود ز بال هنرش رفت جامه ز تن سیاه شد گر برود اندرون این خاک زین روز فرشته ز آسمان هنر خون شد گل ز پایش بریخته عطر خوشاب اندر خاک وی محضون دلربایان شد ز دیده صد عاشق دمی اشک بر سر مهستی ز یکباره خون شد برفت آن هنر ز چرخ روزگارمان بی هنر شد یا حق ************ شعر مهستی به مناسبت غم از دست دادن این هنرمند عزیز سروده شد و این اندوه بزرگ را به همه جامعه هنری مخصوصا خانواده محترمش تسلیت عرض می کنم یادش گرامی باد ************ با تشکر از خضور یکایک شما عزیزان موضوع مطلب : شعر پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|