دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
هر یک از ما دارای یک جهانبینی است. جهانبینی دستگاه مرجعی کمابیش منسجم و تمام شمول است که از باریکه آن به دنیا می نگریم. جهانبینی تلاشی باورمند برای ایجاد یگانگی و هماهنگی در تمامیت تجربه انسانی است. از آنجا که تضاد بیش از حد در دریافتهایمان برای ما اذیت کننده است، ما در جستجوی ساختاری هستیم که به تجربیات زندگی ما انسجام مفهومی ببخشد.
برای اکثریت انسانها جهانبینی کاملا مفروض است. اگر در خانواده مسلمان زاده شویم، مسلمان هستیم و اگر خانواده یا گروهی که در آن زندگی می کنیم مسیحی ،یهودی، یا بودیست باشد ما نیز بطور پایه آن جهانبینی را بعنوان هویت خود قبول می کنیم یا حد اکثر جهانبینی را انتخاب می کنیم که ارزشهای پایه اش با جهانبینی ارثی مان هماهنگ باشد. هر جهانبینی موفق شامل تمامی عناصر لازم برای یک زندگی هدفمند و پر معناست: ساختارهای اجتماعی که روابط بیین افراد را تعیین می کنند، نظامهای ارزشی که خوب و بد را تمییز می دهند، معیارهای اخلاقی که رفتار درست را از نادرست تشخیص می دهند، واژگان خاص، افسانه ها، نمادها و قهرمانانی که به هویت گروهی معنی می دهند، اسطوره هایی که به سوالهای غایی دنیایی که در آن زندگی می کنیم پاسخ می گویند. یکی از اهداف فلسفه این است که به فرد انسان امکان ایجاد یک جهانبینی کارا می دهد. هر یک از ما دارای جهانبینی پیش پا افتاده ای هستیم که بسیاری از عناصر زندگی را تحلیل نشده باقی می گذارد. در بسیاری از موارد انسجام ظاهری جهانبینی ما تنها ناشی از نادیده گرفتن تضادهای درون آن است نه عدم وجود تضاد. جهانبینی مناسب باید انسجام درونی داشته باشد، عملی باشد و از لحاظ شخصی انسان را ارضاء کند. چنین جهانبینی لزوما برای همگان یکسان نیست، بلکه برای هر انسانی یگانه و مخصوص است و حتی همه کسانی که خود را متعلق به یک جهانبینی مشخص می دانند، به مجموعه کاملا یکسانی باور ندارند. فلسفه روش شناسی رسیدن به چنین جهانبینی را در پیش روی هر انسانی قرار می دهد. فرآیندی که به شکل گیری و تکامل پایان ناپذیر جهانبینی مطلوب فردی می انجامد را جستجوی فلسفی می نامیم. بسیاری از ما بر این باوریم که کشور، فرهنگ، نژاد یا کیش ما بر دیگر مجموعه های مشابه برتری دارد. ملی گرایی، قوم گرایی و غرور مذهبی نمادهای بیرونی چنین باوری هایی هستند. پاول هورتون این تمایل را قومیت-محوری می نامد. دلایل وجودی چنین تمایلی را می توان بصورت زیر خلاصه کرد. نخست آنکه ما آنقدر به الگوهای فرهنگی خود عادت کرده ایم که الگوهای فرهنگی دیگر ما را جذب نمی کنند. در عین حال چون درکی از معنی و ارزش احساسی رسومات فرهنگی یک بیگانه نداریم، واکنش ذهنی خود را جایگزین می کنیم. در عین حال از دوران کودکی قومیت-محوری در تک تک ما تشویق می گردد و چنین تمایلی دفاع مناسبی در مقابل روبرو شدن با کاستی های فرهنگی ما ایجاد می کند. قومیت-محوری ایجاد اتحاد و وفاداری گروهی و احساس غرور می کند و بدینوسیله ملی گرایی و میهن پرستی را تشدید می کنند. در بسیاری از اوقات قومیت-محوری به تشدید تعصب و رد کورکورانه واقعیتهای فرهنگ خود و فرهنگ بیگانه می انجامد. از طرف دیگر قومیت-محوری می تواند به بقای فرهنگ و حفظ کسانی که بانیان آن هستند نیز کمک کند، که این جنبه شاید از معدود نتایج مثبت این تمایل باشد. دعای جوجه اردک ها خداوند مهربان به ما میزان بی انتهایی آب عطا بفرما. بگذار تا امروز و هر روز باران ببارد. به ما میزان بی انتهایی کرم و حلزون و دیگر موجودات لذید ببخشای و تمام موجوداتی را که مغ مغ می کنند حفظ کن و دشمنان ما همچون شکارچیان و روباه ها را در غضب خود قرار بده.» کارمن دگازتولد موضوع مطلب : شعر پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|