دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
بر کجابه خیالم بال گشودم ز پای دلبرم عشقی ز مهر گشودم ز پای برهنه در این کویر خشک روان گشتم بر لب خشکیدهام ز یاغتن آب جاری لاجرم گشتم ز خرابات می خانه ای گذرم بیافتاد ز مرکب خویش جستم تا که پای در مرداب بیافتاد ز بالینم بنشسته باران نظری کردم ز رخساره یاران من قدحی کردم بر نگار خویش جویای آن رحمت حقم که دلداده و صد عاشق باران من چه حقم ؟! ز دل ندایی آمد بر زبان قلبم روا کین عشق بر تو باشد روا باران ز رحمت بارد و پاکی و خجسته گیست جز این دختر بر تو پاکدامنتر ز وجودت کیست! از سر لطف حق لبخندی ز لبم جاری بگشت این دل دیوانه من عاشق و وارسته باران بگشت کنون بر این باران که می بارد بر جامه من عشق من خوش باد بر عشق او که باشد ز آن من چون بوسه دهمش از ره دور بر این دختر پاکدامن که عشق را هدیه داده زین دل مرده بر من الهی ز رحمتت شکر گویم و هستیم ز آن تو باد عشق باران ز من و عشق من ز باران از آن تو باد گرچه هیچم ز پیشگاه درگاه حق ز صد نامت سپاس گویمت هر سپیده بر تو ای حق یا حق **************** شعر سپیده حق به درخواست باران عزیزم سروده شد و این شعر هدیه ای کوچک برای دوست عزیزم است **************** با تشکر از حضور شما عزیزان و دوستداران شعر و ادب فارسی موضوع مطلب : شعر پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|