دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
چند شب پیش وقتی توانستم برای اولین بار در سال جاری پا به خیمه امام حسین (ع) بگزارم قدمهام می لرزیدند حقیقت را بگم نه برای ریا که برای امام حسین باشه نه اون شب از شانس من مداحی پسر 13 ساله امام بود من تا به حال یاد ندارم که پای مداحی باشم و اشکم در آمده باشه اما در آن شب اشکهام جاری شد نه برای امام حسین (ع) برای خودم با دلم رازو نیاز کردم و گویی با امام حسین (ع) دارم دردو دل می کنم گفتم : آقا قربونت بشم پارسال همین موقعها بود که هر شب میآمدن در خانه شما و پای عزاداریت که مادرم در آن شبها بیمارستان بود و چیزی داشتم که براش گریه کنم تا شما گوشه چشمی به من نشون بدی به منی که اوج حقارتم و از شرم با گناهانی که کردم نمی توانم توی چشمات نگاه کنم. اما امشب بعد از یک سال رخست دادی که پام را در خیمهات بگزارم که این برای من ارزشش بینهایت زیاد. حالا امشب می فهمم به سر طفلان مسلم چی آمده و اصحابت و حضرت زینب (س) چی کشیده . هر چند که تنهایی از فوت پدر و مادر کجا و جلوی شما سر امام حسین (ع) را بردیدند و به خاک و خون کشیدن کجا آقا جون امشب چی بگم از تنهایام بگم یا از بی کسی از اینکه نظر کرده بودم امسال بخاطر لطفی که کردی و با التماس و مدد گرفتن از نام شما و عشق شما توانستم در روزنامه مشغول به کار شم و روی پاهای خودم باشم و دست حقارت و نیاز جلوی بنده خدا دراز نکنم و از اینکه لا به لای لقمه های شبانم ذکر حق باشه و کرم الهی و نظر کرده بودم که تو این شبها زیر پای دسته خیمه که به نام فاطمه زهرا (س) مزین شده گوسفندی قربانی کنم که شرمنده آقا حقوقم را سه ماه ندادند و روم نمی شه که پا توی خیمت بگزارم . به خون پاکت قسم که شرم دارم اینها رو در این وبلاگ تو دنیای مجازی بنویسم . اما ندایی درونم می گفت که بنویسم و نوشتم ... به خدا توی این ایم بود که فهمیدم خیلی از اون معانی رو که نمیشه به زبان آورد و الحق و الانصاف که درست گفتند اسرار الهی را نمی شود بر زبان جاری کرد . یا امام حسین بعد از خدا می دونی که اشکهایم و دستانم وقلبم و جسمم همیشه به خاطر شور حسینی که از بچگی در دلم بوده و از تو نه برای آیندم و نه برای کسانی که زمانی داشتم و اینک ندارم بله از خود خودت میخوام که همیشه به من اذن دخول به بیتت را بدی . و اگر ثوابی کردم که در حد نیم نگاه شما شدم این نگاه رو به مادرم و پدرم که دستشون از دنیا کوتاه هست بنداز برای من همین اندازه که اجازه میهی تا وارد خیمه شما شوم برایم بسی با ارزش چه بسا کسانی که در مال دنیا غوته می خورند و یا افرادی که از نادانی نمی دانند که ورود به خیمه عزاداری شما مثل طلبیدن حضرت امام رضا (ع) ،دلی می خواهد که طالبش باشه و نظر شما رو می خواد که اجازه ورود به این خیمه های به ظاهر ساده و بی رنگ و لعاب را بدید. الهی سینه ای ده آتش افروز در آن سینه دلی وان ز رمز خویش سوز یا حق ************ با تشکر از حضور شما عزیزان در این کلبه درویشی ما موضوع مطلب : شعر پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|