دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
الهی سینه ای ده در آن آتش پر سوز در آن سینه دلی وان چون سوز الهی مناجات رندان علم را گذریست بر دل عاشق پیشگان درد محبوب سوز در دلم قدرت عشق نهای به قدر کفایت گل عشق بشکفته بر این بیابان پر سوز هر دم از این باغ گلی می رسد چه کنم که عاشق یک گلم ولی افسوسم است با سوز به صد زبان جمله گه بر او ز عشق گفتم کس ندانست که دل دیوانهام عاشقش است پر سوز در دل این دیوانه گرچه هیچش مباد جمله گه عاشقم ، افسوس چون سوز می شنوم که می رود محبوبم با دگران در دره عشق می زند قلبم پر تپش هر بار با سوز خود داند که من لب ز عشق نزنم جز با نام او ولی گه نگوید که دوستم دارد و می مانم در خم سوز می کند با دلم بازی این دخترک شاد افسوس که نگوید ز من بر کلامی با سوز می ریزد گوهری اشک ز دیدگانش نزد من لبش خشکیده ز خواهش تمنای عشقی با سوز گرچه می دانم که در پس این نگاه آشنا می شوم من عاشقی بی نام ز لیست گمنامان پر سوز الهی ، الهی سینه ام پر شده از این عشق یا مرا دریاب یا بمیران این گل را در بیابان با این سوز یا حق ***************** شعر افسوس به درخواست یکی از دوستان که در چت روم دوستان هستند و نخواستند اسمشان فاش شود سروده شد . ***************** با تشکر از حضور پر مهر شما در این کلبه حقیر ما موضوع مطلب : پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|