دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
ز دیده و مشک بر لب جویباران گذر کردم بر این فتاده من پیکرت نظری کردم ز شوق دیدهات ای یار بر من بی تاب خواب خزان شد و ماه را بی تاب کردم در چمن ز جفا ندیده آن بید مجنون که پای در گل بنشسته و من جفا کردم بر سر شوق آمد آن راوی خوش بیان که بی تاب بگشت و من قناعت کردم بر بوسه ای بر گونه های یارم من امشب به حدا که بر تو ای یارم من وفا کردم گر از شور شوق تو من به شعف نیامدم باز بر دیده آن اشک لیلی من نگاه کردم ز زیبایی آن طلوع خورشید در بیشهزار ای دوست ز وفایت قسم که من حرام نکردم کاش در پس عشق ما هم جفایی و ثنایی بود که ز هر جادویی و من بیتاب نکردم گرچه گل بماند وز وصف خیالت ای عشق که من در کمالت ز جمالت نجوایی نکردم کاش بر بوسه این دل می شکست و من بیتاب ز اشک شوق وصالت ای میم ز رازت فاش نکردم گرچه گل بروماند از هر جوایی بر دل عشاق که لب بر سکر زدم ولی ز یادت غنا نکردم دردیست که در سینه ما جوان بشد آنگاه که بر شور تو ای گل زیبا جفا کردم یا حق ************** شعر حسرت میم تقدیم به تنها گل زیبا و تنهایی که هرگز نخواست تا نامش فاش شود ************* با تشکر از حضور پر مهر شما عزیزان موضوع مطلب : پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|