دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
در روزگاری می زیستم ز شوق دیدارش می نشستم با آنکه نقطه وصالی داشتیم بر رخ جانانه اش نظری داشتیم هرگز بر سخن لبی تر نشد آغاز گر شور عشقی که داشتیم بر جام آهنین عشق لعل خوش یار بود وصف نگاهت با بید مجنون ساده و خاکی بود افسوس که برفت آن معبود یار اینک ز عشق ما لعل خرابات ، می ، بود ز جام زهر لب گشودم وز شیرینی نگاهش آغاز گر صفرم آن مرگ بود که بود نوری ز نگاهش چون جان در خرخره من همی بیافتاد من ز هجرت برفتم و شوق دیدار وصال یبافتاد گر چه عشق ما خاکی و اینجایی نیست ولی این خاک مرا برد آنجا که عشق اصلی نیست یا حق **************** شعر مستی به در خواست زیبا علو سروده شد . **************** با تشکر از حضور دوستان که نظراتشان جوهر ذهن من هستند موضوع مطلب : پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|