دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
پدرا دیده ز سویت نگراست هنوز غم نا دیدن تو بار گرانست هنوز گر چه بیش از یک دهه ندیدم تورا ولی یادت بر دلم زنده است هنوز من شمع بودم و تو پروانه به دور ما تو بال سوزاندی ومن می سوزم هنوز درد فراغت نیست بر دلم بار دلتنگی آن رخ زیبایت می کند در نظرم یاد هنوز مادر بیامد زسویت و من تنها ماندم در پس این دنیا بی شما بی تابم هنوز افسوس که قدر گوهری ندانستم من که بی تابم ز سوز مادر بعد چهارده روز هنوز چون قامت قدم بود مادر بعد تو ولی افسوس که حال چو شن سستم هنوز یتیمی بار گرانیست بر دلم چشم طاقت نیارد بر دل بیتابم هنوز هر شب ز نجوای شعر مادر ، حبیب می بارد قطره اشکی بر گونه هایم هنوز بی تو تنهایم ، بی مادر بی پدر امروز سخت است روزگار من هنوز دیدگانم اشک پر شد و قلم سست مجبورم ز اتمام برم این شعر را که نا گفته ها دارم هنوز یا حق موضوع مطلب : پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|