دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
نگارم ز نگار تو پرپر شد عطش داغ آبم ز بیابان خشک شد یاس چه خوش بود اندر جا نماز مادر آن زمان که یاد تو خواهر بر ذهنم آشکار شد گیسوی کمندت بر سر زلف یار ما بود مجنون دانست خم گیست بهر چه شد دو چشم زیبایت نهفته بر فام نگار چشم غزال پیش تو مدیون شد دست زیبا و نهیفت بر دامن گلستان گلی چید و گلستان خوش عطر شد چو مجنون عاشق لیلی بگشت گر تورا دیده بود ز تو مجنون تر می شد خورشید هر صبح تار غروب با نور هایش ذکر تو گوید که پر نور تر و شاداب تر شد نگارم خواهری هستی اندر این دنیا برایم گر دنیا ز تو تیره بود با نام تو روشن شد یا حق ************************* شعر نگار 17 یه درخواست نگار 17 عزیزم که از خواهر های بسیار عزیز من هستش و مدتها بود برایش باید شعری می سرودم که فراموش کرده بودم . امید وارم که با مهبتی که داره این برادرشو ببخشه ************************* با تشکر از حضور شما دوستان که قلم من و نظراتتان جوهر ذهن من هستید موضوع مطلب : پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|