دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
ز بال خویش زدیم و تا اوج برفتیم در اوج غرورم بی بال بگشتم تا مرز مرگ برفتیم با آنکه سوز عشق هم صدای شبانه ام بود عطر خوش یاس از باغچه باغبان شاهنامه ام بود ناله آن موش صحرایی زیبا بود آنگاه که رخ یار برایم بی غماز بود کشتی ز گل نشسته عشق اینجاست زان شب سرد که غمار بازی نزد ماست شور آن شفق ز یاد دارم هنوز برکه آب قدیسان پر بار است هنوز صدای آن جیرجیرک می زند ز گوشم آن رقص پروانه تبلورش در گوشم می زند آرام نهیب بر دل بی کینه ام آنکس که بود روزی گل سرخ بی کینه ام اشک شوق می بارد وز گونه هایش آنگاه که عشق همچو قطره ای میریزد وز گلبرگهایش شور تبسمش ز یک لحظه بیاد بیارم آنگاه که اوج غرورش بود من بی یارم یا حق *************** شعر اوج به درخواست رسول عزیز در خصوص زیبایی غرور نامزدشان نگین عزیز سروده شد . امید وارم که از خواندن آن لذت برده باشید . ************** از کلیه دوستانی که با حضور گرمشان و قلمهای سبزشان در کامنتها به این کلبه می آیند کمال تشکر را دارم . موضوع مطلب : پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|