سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دیونه تو
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
درباره وبلاگ


عاشق طبیعت مخصوصا تماشای دریا و غروب دریا ، طرفدار ارامش و بیزار از دعوا ، عاشق بستنی
صفحات وبلاگ
نویسندگان

ز خود بی خود گشتم در این روزگار چو وال

سبک بال ز درد فراغت گشتم بی بال

تو شمع بودی و من پروانه دورگردانت

بی تو محجوب گشتم و اندر راه روانت

به کدامین دیار بال گشودم ؟!!

آنجا که بود بی پروایان و من جهودم

جهودیم بهر نادانیم بود کم و بیش

ز خرد ورزان من بدیدم سفید مویان بیش

در کمالشان نظاره بکردم در میان

همچو شمعی بودند میان و فراموش شوده از میان

یکی بر تخت بیمارستان می کند جامه بهر جان

یکی گمگشته عزیزی بود روزی در جهان

افسوس که برفت آن بنیاد جوانیشان

اکنون فتاده ز تخت بیمارستان

یکی آه براورد غفلت فرزندانش

فراموش بکرده آن مادر ، فرزندش

یکی حمد و ثنا می کرد بر خدا آن دختر

که نیمه شب ازرائیل بگرفت جان پدر

چند صبایی می کرد خدمت دخترش بهر پدر

ولی افسوس برفت آنکس که برایش بود پدر

یکی را بدیده دیدم ز تخت سی سی یو

دکتران گردش با دستگاه شوک می کردند یو

آه فقان می کشید آن پسر که بود اکنون پدر

مادرش جان به جان آفرید و آه نزد آن پسر

خدا را هزاران بار شکر گویم من

که لطفی بکرد با تمام گناهانم ز من

چشم من را گشود بر آنچه دارم

ز هستی و نیستی آنچه ز او خواهم

بکردم شبی رازو نیاز با دل خویش

که وجودش بخشی ست ز خدای خویش

رازو نیاز بر دل بماندو هیچ نگویم

آنچه باشد قلمیست که بر این کاغذ بی جان گویم

یا حق

******************

این شعر به درخواست :

مینا ، امین ، قاصدک ، VOLGA ، عاطفه عشق

در مورد  چیزهایی که در این مدت 10

شبانه روزی که در بیمارستان برای

مادرم بودم دیده بودم سروده شد .

امیدوارم دوستان ارزش سلامتی

خودشان و مخصوصاٌ عزیزانشون را

بدانند که نه تنها معنی واژه ارزش بلکه

معیار درونی این کلمه را .

امید وارم این شعر مورد قبول دوستان واقع شده باشد .

***************

از کلیه دوستانی که با ایمیل و یا

نظرات در این وبلاگ و مخصوصا دوست

عزیزی که پیغام خصوصی گذاشته بود

متشکرم .




موضوع مطلب :

شنبه 84 دی 17 :: 11:59 عصر

به سایت ما خوش آمدید
نام و نام خانوادگی      
آدرس ایمیل      
کلیه حقوق این وبلاگ برای دیونه تو محفوظ است