دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
یکی چوبی بود یکی قیفی یکی نانی و یکی عروسکی جیب پدر و جیب مادر و جیب دوست پسر به هر نازو ز هر کرشمه چون خوری برای وصل یار و گرمی زبان مهمان کنی کافیشاپ و یک بستنی ز هر طعم و زهر چیز اضافه چه ایتالیائی و چه فانتزی بیچاره پسر از سر هوس بازی نمی داند من چه خورم از سر بازی بستنی اش آب شد آنقدر که زل زده به لنز آبی هر از گاهی آهی کشم از سر غمازی دلش می تپید از بی تابی ز ذهنش مخ می زند مرا تا برد اندر ویلای پدری نمی داند پایان وقت چه می رود ز ته جیب خالی موبایل ماهواره ای می کند به رخ کشی منم آهی و کرشمه برای ان بستنی زهر چه مدل بود در آن کا فی شاپ بستنی به آن ساعت خوردم و زدم خود را ز رگ بی خیالی دستانش بر کنج دستانم خواست زند بوسه ای با کرشمه چنان خشک همچو درخت صد ساله ای ز جا بر خواستم اندر بهر توالت بدو گفتم بنشین تا بیایم اندر کنارت ز در پشتین به یک بوسه خرج کردم نزد گارسن پسر بیچاره بماند و یک خروار پول بستنی یا حق ********************** این شعر به در خواست Abji Roza در باب بستنی گفته شد امیدوارم که راضی بوده باشید . ... ************* با تشکر از : koli_Roya abji ROZA CUTE_USA بهزاد ناز نازی فرناز سیاوش TARANEHHHHHH سانی nevermeer موضوع مطلب : پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|