دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
داد باگ مرغکی بر کوی خانهام ره برو بار ببند از منزل و خانهام جامه تعویض کن و تو شو یک نام زیر پرچم سینه سپر و سر بالا و دست راستت زیر نام کن تو مشکی کفش در میان پایت همی جوراب کشیده بالا و در نیاید زیر شروارت دمی گشته آن یغه مثلت زیر لباست تا تو به در آورش و زیر دکمه قهوهای نیم تا گرچه سخت است دور گشتن از دیار و کوی خویش ره یافتن به دیاری که هست منزلی در کلبه خویش شاید تو دگر شادی نبینی در این سال سیر گذر کن تو از این دیار هرچند دیر ای دیوانه چو سالی بگذشت ز دوران خدمتت بازگردی در میان مردمانت تو شاید آدم گردی ولی ز خاطر بسپار که در گوشه دلت راوی نام محبوب کرده اندر میان دلت خانهای به هرگز لغزشی زیر پایت احساس نکن جز به ذکر نام الله بیراهه راه گم مکن به خداوند تعالی چودل بسپاری تو ز رحمت دست یداللهی بینی تو موضوع مطلب : شعر پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|