دیونه تو
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
درباره وبلاگ


عاشق طبیعت مخصوصا تماشای دریا و غروب دریا ، طرفدار ارامش و بیزار از دعوا ، عاشق بستنی
صفحات وبلاگ
نویسندگان

می‏زند باران بر گونه ‏هایش

می‏ تراود شاخ و برگ  ، جوانه هایش

قطره آبی می‏چک ز گونه یار ما

غلتیده ز دامان ورخسار ، بر لبهایش

ز غمازه عشق ما خمار شود چشم گل نرگس

احسن و الاخالقین باد بر کشانه هایش

چشم یار ما چه کرده بر دلم روا

آهو بازماند ز پیشگاه عشوه چشم هایش

حسادت می‏کند نجوا ز دلم

به هوایی که می‏رود ز ریه هایش

قلم سست است ز دستان سرد من

تا کجا توانم  ، نوشتن ز وصف جمال هایش

گر جملگی جمالش هیچ شود

زبانم باز ماند ز وصف کمالاتش

الهی سینه ای ده آتش افروز

در این سینه عشق را ز غماری دلدار سوز

الهی خود دانم کیستم بهتر از مخلوق تو

من چه کردم ، چنین گوهری سپرده‏ای نزد من تو

مگر من آن بنده گناه کار تو نیستم ؟!

مگر فتاده بر دوزخ اشک آن یتیمان نیستم از تو

به صد قول وفا نکرده‏ام یکی را من

مانده ام در پس هیرت ز هدیه تو

عجبم که می‏ دانم هرچه کارم من ز دنیا

باز روزی برداشت کنمش ز دنیای خاکی تو

این گوهری قدر من نیست که فتاده ز دستانم

من چه نیکی کرده‏ام که مروارید سیاه داده‏ای ز دستانم تو

نمی‏دانم این هدیه است و پاداش

یا که امتحان است برای آخرین بار ز نگاه تو

من بنده شرمسارم ز پیشگاهت

چنین امتحانی سخت ، زود است برایم ز جانب تو

ابراهیم را بر دریدن گلوی اسمائیل کردی گزینش

من یک بنده حقیرم با چنین گوهری چرا باید شوم از تو؟

چون پسر نوح با بدان بنشست و خواندان نوبتش گم شد

من پست تر از آن سگ چوپانم که با اصحاب کف گشت و آدم شد  

الهی سینه ای ده آتش افروز

در این سینه دلی وان ز عشق الهی چو خورشید سوز

یا حق

******************

******************

با تشکر از حضور شما عزیزان در این وبلاگ حقیر




موضوع مطلب : شعر

شنبه 85 بهمن 21 :: 4:25 صبح

به سایت ما خوش آمدید
نام و نام خانوادگی      
آدرس ایمیل      
کلیه حقوق این وبلاگ برای دیونه تو محفوظ است