دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
یه روز به من سلام داد و 2 ماه بعد دیدم که عاشقش شدم هنوز چیزی نگذشته بود که فهمیدم لایقش نیستم با خودم دعوا کردم که چرا من سعی کردم لایقش باشم اما زمان گذشت و فهمیدم که من رو دوست نداره به یک باره چشمانم را باز کردم همه جا تاریک بود دستم به یه چیز لزجی خورد و وقتی دستم رو جلوی چشمانم بردم دیدم که خونی شده به هر طرفی رفتم همه جا بسته بود با یه صدای عجیب و غریبی 2 بار می زد تازه اینجا بود که فهمیدم من توی قلبش زندانی شدم و چقدر ازش دور بودم یا حق ************* می بوسمت و دوستت دارم کسی که همیشه در قلبمی
*************** با تشکر از حضور شما بازدیدکننده محترم و دوست داشتنی موضوع مطلب : پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|