ز صد ناله تمناي تو كردم
در دل خويش حاجت يارانه كردم
افسوس كه گردون فلك بي وفايي بكرد
من ز راز عشق و شور تو بي وفايي نكردم
در دل برفت و نقش قلم سر بزد بر دفترم
كه با تو من راز پرواز آشيانه نكردم
اافسوس كه خود پر كشيدي از كوي نظر
ز دل يك دم بي تو ثناي شور ديگري نكردم
ز صلابه كشيده شد اين دل ولي اي يار
من بي تو حاجت و جفاي يارانه نكردم
آنچه برفت بر منظر و نظر وز قلم اين ديوانه اي دوست
من ز تارگه ياران جفا نكردم
اين دل اكنون ز شور تو ميتپد اي باران
كه با عطر گل سرخي اعتنا نكردم
ياد آري آن روزي كه برايت بگفت از جداييمان
ولي من ز شور شب يلداي عاشقان بي وفايي نكردم
اينك گر از كوي من نامهاي نرسيد ز دستت اي يار
بدان كه در ظلمت شب ماندهام و به بي اعتنايي نكردم
قلم سست است در منظر ياران اي بي خبر
به هوش باش كه ز عشق تو بعد گفتن آرهات با كسي پرواز نكردم
گرچه اين قلم ياد روزي را گرامي بداشت
ااما من از ياد تو لحظهاي غفلت نكردم
دوست دار هميشهگي تو ----