شيشه اي مي شكند !يك نفر مي پرسد: علتش چيست چرا شيشه شكست؟ مادرم مي گويد: شايد اين رفع بلاست! يك نفر زمزمه كرد: باد سرد و
وحشي،مثل يك كودك شيطان آمد، شيشه ي پنجره را زود شكت! "كاش امشب كه دلم مثل آن شيشه ي مغرور شكست يك نفر مي آمد تكه هاي آن
را بر مي داشت مرهمي بر دل تنگم مي شد
منتظرتم
دور نمي ورم ، دور نمي روم. زود بر مي گردم، به نگاهت بسپار بدرقه ام کند، دور نمي روم ، فقط مي روم تا در انعکاس چشمان خورشيد، اندکي دنبال آب و آيينه بگردم برايِ سلام دوباره .