ما امروزه خانه هاي بزرگتر اما خانواده هاي کوچکتر داريم؛ راحتي بيشتر اما زمان کمتر...بدون ملاحظه ايام را مي گذرانيم، خيلي کم مي خنديم، خيلي تند رانندگي مي کنيم، خيلي زود عصباني مي شويم، تا ديروقت بيدار مي مانيم، خيلي خسته از خواب برمي خيزيم، خيلي کم مطالعه مي کنيم، اغلب اوقات تلويزيون نگاه مي کنيم و خيلي بندرت دعا مي کنيم...ما تا ماه رفته و برگشته ايم اما قادر نيستيم براي ملاقات همسايه جديدمان از يک سوي خيابان به آن سو برويم...
زندگي ساختن را ياد گرفته ايم اما نه زندگي کردن را ؛ تنها به زندگي سالهاي عمر را افزوده ايم و نه زندگي را به سالهاي عمرمان...اگر شما آنقدر گرفتاريد که وقت نداريد اين پيغام را براي کسانيکه دوست داريد بفرستيد، و به خودتان مي گوييد که ”يکي از اين روزها“ آنرا خواهم فرستاد، فقط فکر کنيد ... ”يکي از اين روزها“ ممکن است شما اينجا نباشيد که آنرا بفرستيد
جالب بود امير جان...
مباركه
با سلام
افسوس براي از دست رفته ها بايد خورد در حاليكه فرصت بدست اوردن زياد است اميد وارم روزي نرسد كه بگوييد :
افسوس كه عمري پي اغيار دويديم
از يار بمانديم و به مقصد نرسيديم